امروز جلسه تیم داشتیم. 

من عضو تازه وارد این جلسه هستم و عملا وسط بچه های قدیمی و با سابقه و مدعی شرکت حرفی برای گفتن ندارم. 


امروز رئیس شرکت (همون مرد دوست داشتنی و مقتدر) نیم ساعت اخر جلسه رسید و گفت یک کار تحقیقی رو در رابطه با بازار خارج از کشور و تحلیلش میخواد به دو تا تیم واگذار کنه و افراد تیم رو از قبل مشخص کرده و یکی از مدیران رو سرپرست تیم ها گذاشته که روند کار رو بررسی کنه.

در مورد کلید واژه  ها و سرتیترهای گزارشی که قراره تهیه بشه توضیح دادند و اسامی هر دو تیم رو اعلام کردند:

تیم 1 به سرپرستی فلان. همکاران خانم فلان و فلان و فلان و خانم فریبا.!!! 

من طبق عادت داشتم همه چی رو یادداشت میکردم با شنیدن اسم خودم از جا پریدم!!! چی؟؟؟؟ من؟؟؟؟ من عضو تیم تحقیقاتی جلسه تیم؟؟؟ 

اصلا نمیتونستم شادی خودم رو کنترل کنم! 

برام باور نکردنی بود. 

هفته پیش در مورد عدم پیشرفت یا بهتره بگرم پس رفت تیم مون با رئیس در حد ده دقیقه صحبت کردم و ایشون قول دادن همه جوره به من و تیم کاریم کمک کنند. 

باورم نمیشد بخواد چنین اقدامی بکنه و اینطوری من رو تو شرایط رشد قراره بده. 

الان دیگه بیش از پیش خوابم نمیبره!!!! 


یعنی اگر تا قبل از امروز میتونستم هر بهونه ای برای نرسیدن به هدفهام بیارم از امروز دیگه عملا دهنم بسته شد همه چی فراهمه و فقط باید اراده کرد و قدم برداشت!! 


برعکس چندماه پیش که همه چی مبهم و تیره و نار بود، الان به حدی اینده برام آبی و افتابیه که حتی صدای موجهای دریای سواحل اقیانوس آرام رو میتونم از اینجا بشنوم .


روزهای روشن سلاااااااااام :***



خیلی دوست دارم این تاریخ رو یجا به عنوان نقطه عطف ثبت کنم ولی نمیدونم کجا :/ 

1252 - ان مع العسر یسری

1245 - روزهای روشن سلام...

1244- نتیجه اعصاب خوردی :)

رو ,  ,تیم ,جلسه ,فلان ,پیش ,همه چی ,فلان و ,از امروز ,در مورد ,و فلان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قفسه بندی فروشگاهی ویتا پرتال تفریحی پاتوق سرا ]چشمه جاری کسب درآمد اینترنتی Rhapsody قصه ها و داستان های کوتاه و زیبا کتاب نظریه های شخصیت فیست ترجمه سید محمدی آموزش قالی بافی و روش بافت گره ترکی فروشگاه اینترنتی سناتور مد